در زندگی شهری این شناخت و آگاهی حامل ناخالصی و انحراف است و معرفت کسب شده سهم بیشتری از اشتباه و خطا را با خود به همراه دارد. بنابراین برای پرهیز و گریز از از خطا باید حواس ورزیده تر و مجربی داشته باشیم. اگر بخواهیم مرتبط با عنوان نوشتار جلو برویم و زیاد در خلط مبحث درگیر نشویم؛ منظور اصلی اینست که حواس آدمها امروزه دچار خاص گرایی شده و قدرت بینایی و شنوایی آنها محدودتر گشته و نوعی پارادایم فایده گرایی و سوددهی بر حواس پنجگانه مسلط گردیده است و شناخت افراد به چیزهایی متمرکز می باشد که برایشان سود و منفعت در پی داشته باشد. پس می توان نتیجه گرفت که بنا به شرایط و اقتضائات ما صحبت افراد را گوش می دهیم یا آنها را ملاقات می کنیم و روابط و تعاملات بیشتر بر حسب بده و بستان اقتصادی است تا ارزشها ، احساسات انسانی و جامعوی. و گوش و چشم ما به چیزهایی اهمیت می دهد که برای ما منفعت یا دفع خطری به دنبال داشته باشد. نتیجه می گیریم که شنیدن و دیدن ما و معرفتی که از این طریق نصیب ما می شود همیشه ناب و خالص و بدون سوگیری ارزشی نمی باشد. نظر خود را بفرمایید.
نظرات شما عزیزان: